بازم کاکتوس:/

همیشه تصمیمات مهم زندگی تنها گرفتم،بعد که از انتخاب خودم راضی بودم یک هدیه واسه تشکر از بودن خودم برای خودم فرستادماز یک یادداشت که آخر شب گذاشتم روی موبایل که صبح ببینم تا نامه فدایت شوم و دسته گل(خودشیفته نیستم فقط یاد گرفتم تنهایی هام با خودم پر کنم همین)

    تنها همدم غصه هام گل های داخل گلدون اتاقم هستنتمام حرف هام میشنون خیلی خوبن خیییییییلی وسط حرفم نمیبرن و بگن تمومش کن کلافه ام کردی چقدر غصه چیزهای کوچیک میخوری!! قبلا کاکتوس میخریدم اما بعد یک مدت دلم می گرفت که نمیتونم نوازشش کنم پس تصمیم گرفتم گل های اتاق عوض کنمحالا هم چند تا گلدون بزرگ"اشک "دارمعاشقشونم❤از کاکتوس هم قوی ترنتازه گریه هم میکنن با حرف هام(یعنی اشک میریزه) تنها همدم های من شدن دیوار های اتاق و چندتا گلدون و زمینی که از دستم عصبیه بس روش پا گذاشتم و راه رفتم.

 

تصمیم گرفتم رسیدم خونه درباره زندگی دوباره ام بنویسم.الان حدود273kmتا خونه فاصله اسدلم واسه اشک هام تنگ شده.

از دیشب همه چیز عوض شده،نمیدونم خوب تر یا بدتر فقط میدونم من قرارِ ازش بهترین بسازم

وقتی برسم خونه درباره اش می نویسماز لحظه ای که دیگه نفس نکشیدم تا لحظه ای که قلبم باز زد.

آغاز عاشقی های یک منِ دیوانه:))


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

amozesh آموزش تهيه کيک و شيريني انجام پروژه های برنامه نویسی غریبه ای در سیاهی نسیم زوم وب احتمال اینکه خودم باشم کتابخانه امام خمینی یزد معماری یک منزل کتاب قوانین مالی و محاسباتی