بین دوستانت معمولا یکی هست که با تمام بی حوصلگی هات کنار میاد.حتی حوصله خودت هم نداری اما اون واست وقت داره با تمام زمان کم خودشهمیشه یک گوشش‌ برای شنیدن زمزمه های تو حاضرِ.زمانی ما می می نویسم اولین نفری که مشتاق شنیدنشِ واز هر فرصتی برای خوندن دفترهای یادداشت استفاده میکنهاز جمله آرزوهایش نخواسته های کوچیکش اینکه دفتر من ببر همراهش‌وبا حوصله بشینه ریز به ریز بخونهزمانهایی دستم بیحس میشه موقع نوشتن وبه قدری بد خط می نویسم که خودمم هم نمیتونم بخونشون اون تنها فردی هست که حتی برای خودم نوشته هام کالبد شکافی میکنهتا بیت شعر حفظ میکنه نفر اولی که زمزمه های عاشقانه اش میشنود منم.و باز در هوای صبحگاهی که دلت خواب عمیق میخواهد کنارم می نشیند و روزمرگی هایم را از چشمانم میخواندوقتی میخندد قند در دلم آب میشود آخر مگر چندتا خوش خنده داخل زندگی افراد هست که زمانی فقط انگشتت را به نشانه تهدید سمتش میبری در لحظه سرش را پایین بیاندازد وخیلی آرام بگویید"ببخشید"و اینها گوشه ای از دنیای دوستانه ماست.

میدونم وقتی این متن می خونی لبخند میزنی.کاش این لبخندت همان لبخند تلخ وبی حوصلگی ات نباشددلم خنده هایت را میخواهد زمانی که داخل کلاس می خندی واز ترس فهمیدن خانم آروم خم میشی زیر میز تا خانم صورت سرخت را نبیند.وقتی میگی حالم خوب نیست دلم از دنیا میگیره اما دقتی میگه‌نمیدونم چرا دیگه به هیچ چیز جز نگرانیهایت فکر نمیکنم.از عاشقانه هایمان نمیگویم تو هم به کسی نگو!

به بهانه بیت شعر اول کتاب که برایم نوشتی،نگاشتم:

"قفسم برده به باغی و دلم شاد کنی

من نگوییم که مرا از قفس آزاد کنی"

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بازرسی ایمنی آسانسور جرثقیل لیفتراک| صدور گواهی سلامت !!!دلنوشته های یک بسیجی وبلاگ چیستان ها فکرسبز Jennifer بیوگرافی هنرمندان چهره ها شمیم رایانه رسول عبادی پور کیک بوکسینگ کتابخانه عمومی خاتم الانبیا سنندج