همه چیز برای سفر حاضر شد.دلم راضی نمی شد به کسی بگم کجا و برای چی!!!گاهی مجبوری به کاری که اصلا از اعماق دلت راضی نیستی، چه میشه کرد این دنیا همه چی به ما اعمال میکنه و مجبوریم درست دیکته ها بنویسیم چون با اشتباهات قضاوت میشیم.
میخواستم همه ازم دلخور باشن تا وقتی میرن کسی دلتنگم نشه هر چند خودم دلتنگ میشدم
همه چیز آماده شده بود،خواستم موبایل خاموش کنم که یک نفر زنگ زد و گفت بهت نیاز دارم.
این جمله من دو دل را متقاعد کرد بمون.
کاش میشد به همه گفت گاهی گفتن یک جمله همه چی عوض میکنهحالا موندم تا وقتی به من نیازه اینجا
حالا من میخوام بگم بمون و زندگی کن،دل نشکن که از نظرت دیگه دل تنگت نشه و بهت هیچ حسی نداشته باشه که ازت متنفر میشه بیشتر از تو از خودش که بهت اعتماد کردبفهمالان بهش زنگ بزن بگو به کمکش به بودنش نیاز داریبگو.غرورت زیر پا بگذار.وجود فردا برای همه مهر و امضا نشده
ممنونم:)♡
درباره این سایت